ننه سرما!
سلام مامان . بهار داره از راه می رسه اما ننه سرما دوست نداره بره خونشون و هوا هنوز سرده . برعکس من امروز تا ساعت ٤:٣٠ بیمارستان بودم و بعد هم با خاله زهرا رفتم کفش گرفتم و شما بابا و پسری تو خونه با هم بودید وقتی از راه رسیدم خواب قشنگی رفته بودید و با اومدن من بیدار شدید و من سریع لباسامو عوض کردم و دستامو و صورتمو شستم و نشستیم میوه خوردیم و من کلی قربونت رفتم و تو بغلم فشارت دادم. راستی چندتا عکس با ویزن جدید برات دارم. ...
نویسنده :
man o baba, marjan
0:45